نفقه
عبارت از تامین نبازهایی است از قبیل مسکن، البسه، غذا، اثاث منزل و
هزینههای درمانی و بهداشتی و هر آنچه که به صورت عادت یا احتیاج لازمه
زندگی وی باشد. البته قانون میزان دقیقی برای نفقه مشخص نکرده است بلکه
نفقه را بر مبنای نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زن و منطبق با عرف
زمان و مکان زندگی زوجین دانسته است.
در
قوانین مختلف بر موضوع پرداخت نفقه بسیار تاکید شده است اما با توجه به
این تاکیدها در برخی موارد هم به مرد اجازه داده شده که از پرداخت نفقه
خودداری کند که صریحترین ماده قانون مدنی برای ندادن نفقه به زن ماده ۱۱۰۸
قانون مدنی است که میگوید هر گاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت
امتناع کند مستحق نفقه نخواهد بود.
این
ماده به تمکین زوجه اشاره کرده است و با توجه به این ماده میتوان گفت که
به مجرد عقد زوجه مستحق نفقه نخواهد بود بلکه برای استحقاق نفقه، تمکین
کامل زوجه شرط است. اما پرسشی که در این زمینه مطرح میشود، این است
که تمکین به چه معنا است ؟ و در چه شرایطی نفقه به زن تعلق نمیگیرد؟
خانواده از اعضایی تشکیل شده که بین آنها نسبت یکسانی وجود دارد که قانونگذار از آن تحت عنوان اقارب نسبی یاد کرده. که در بین این اقارب فقط اقارب نسبی در خط عمودی ( پدر، مادر، اولاد و اولاد اولاد ) اعم از صعودی یا نزولی ملزم به انفاق به یکدیگرند. منظور از صعودی بودن این است که پدر غنی باید نفقه فرزند فقیر خود را بپردازد و منظور از نزولی بودن این است که فرزند غنی باید نفقه پدر فقیر خود را بپردازد.
نفقه نیز عبارت است از: مسکن و البسه و غذا و اثاث البیت به قدر رفع حاجت با در نظر گرفتن درجه استطاعت منفق
لازم به ذکر است کسی مستحق نفقه است که ندار بوده و نتواند به وسیله اشتغال به شغلی وسایل معیشت خود را فراهم سازد و کسی ملزم به انفاق است که متمکن از دادن نفقه باشد یعنی بتواند نفقه بدهد بدون اینکه از این حیث در وضع معیشت خود دچار مضیقه گردد. برای تشخیص تمکن باید کلیه تعهدات و وضع زندگی شخصی او در جامعه در نظر گرفته شود
در صورت وجود دو شرط بالا نفقه اولاد بر عهده پدر است. پس از فوت پدر یا عدم قدرت او به انفاق به عهده اجداد پدری است با رعایت الاقرب فالاقرب. در صورت نبودن پدر و اجداد پدری و یا عدم قدرت آنها نفقه بر عهده مادر است. هرگاه مادر هم زنده و یا قادر به انفاق نباشد با رعایت الاقرب فالاقرب به عهده اجداد و جدات مادری و جدات پدری واجب النفقه است و اگر چند نفر از اجداد و جدات مزبور از حیث درجه اقربیت مساوی باشند نفقه را باید به حصه مساوی تادیه کنند. ( تلفن تماس با وکیل متخصص خانواده | 86095469 )
لازم به ذکر است هر گاه یک نفر، هم در خط عمودی صعودی و هم در خط عمودی نزولی اقارب داشته باشد که از حیث الزام به انفاق در درجه مساوی هستند نفقه او را باید اقارب مزبور به حصه متساوی تادیه کنند بنابراین اگر مستحق نفقه پدر و مادر و اولاد بلافصل داشته باشد نفقه او را باید پدر و اولاد او متساویا تادییه کنند بدون اینکه مادر سهمی بدهد و همچنین اگر مستحق نفقه مادر و اولاد بلافصل داشته باشد نفقه او را باید مادر و اولاد متساویا بدهند.
همچنین اگر اقارب واجب النفقه متعدد باشند و منفق نتواند نفقه همه آنها را بدهد، اقارب در خط عمودی نزولی ( فرزندان ) مقدم بر اقارب در خط عمودی صعودی ( پدر و مادر ) هستند.
باید گفته شود نفقه اقارب همیشه ناظر به آینده است و نفقه گذشته را شامل نمی شود ،یعنی نفقه گذشته اقارب قابل مطالبه نیست، همچنین نفقه اقارب از دیون ممتاز نبوده و در صورت افلاس و ورشکستگی شخص، اقارب خصوصیتی برای ممتاز بودن در تادیه نفقه به آنها ندارند
بر اساس اصول و مستندات حقوقی هر کس که کاری انجام می دهد، مستحق دریافت مبلغی به عنوان اجرت کارش می گردد. میزان این اجرت بر اساس توافق بین طرفین تعیین می گردد اما در صورتی که دو طرف در میزان این اجرت به توافق نرسند و یا به هر دلیلی میزان آن را تعیین نکنند، دادگاه بررسی می کند که در عرف و در میان کسانی که کاری مشابه کار انجام شده را انجام داده اند، چه میزان اجرت به فرد تعلق می گیرد و مبلغ تعیین شده را مورد حکم قرار می دهد. این مبلغ اجرت المثل نام دارد. بنابراین دادگاه به اجرت المثل حکم می کند زیرا هیچ کاری نباید بی اجرت باقی بماند.
در مورد تعلق اجرت المثل به فرد نکات زیر وجود دارد:
الزام به پرداخت اجرت المثل ویژه کاری است که مشروع و مباح باشد. بنابراین اگر شخصی از دیگری بخواهد تا کسی را برباید، چنین عملی اجرت ندارد.
هرگاه بخشی از کار انجام شود، اجرت المثل تنها به همان بخش تعلق می گیرد و نمی توان عامل را به اتمام کار ملزم کرد.
استیفاء بهره مند شدن و انتفاع از مال و عمل دیگری است، جایی که شخص به هزینه یا کار دیگری بر دارایی خود می افزاید، خواه به صورت تملک باشد یا استفاده از منافع.
هر گاه کسی بر حسب امر دیگری اقدام به عملی نماید که عرفا برای آن عمل اجرتی بوده و یا آن شخثص عادتا مهیای آن عمل باشد، عامل مسحق اجرت خود خواهد بود. اما اگر ثابت شود عامل از ابتدا قصد تبرع ( رایگانی انجام دادن عمل ) را داشته، دیگر مستحق اجرتی نخواهد بود.
لازم به ذکر است در استیفاء از کار غیر اصل بر عدم قصد تبرع است. به عبارتی دیگر زمانی که شخصی بدون تعیین مبلغی برای کسی کاری انجام می دهد، اصل بر این است که کارش را در قبال دریافت اجرت انجام می دهد و رایگان بودن کار انجام شده نیازمند اثبات از طرف کسی است که مدعی است طرف مقابل کار را رایگان انجام داده است.
از جمله مصادیق استیفاء از کار غیر می توان به اجرت المثل کارهای انجام گرفته از سوی زوج اشاره نمود به این صورت که:
چنانچه زوجه کارهایی را که؛
1) شرعا بر عهده وی نبوده و
2) عرفا برای آن کار اجرت المثل باشد،
3) به دستور زوج و
4) با عدم قصد تبرع انجام داده باشد و
5) برای دادگاه نیز ثابت شود،
دادگاه اجرت المثل کارهای انجام گرفته را محاسبه و به پرداخت آن حکم می نماید.
با احراز 5 شرط فوق زوجه مستحق اجرت المثل است و نیازی به وجود شرایط مندرج در تبصره 6 ماده واحده قانون اصلاح مقررات طلاق نیست.
هر گاه کسی بر حسب اذن صریح یا ضمنی از ما غیر استیفاء منفعت کند، صاحب مال مستحق اجرت المثل خواهد بود مگر اینکه ثابت شود اذن در انتفاع مجانی بوده است.
از مصادیق استیفاء از مال غیر می توان به مورد زیر اشاره کرد:
عقد اجاره به محض انقضاء مدت برطرف می شود و اگر پس از انقضاء آن مستاجر عین مستاجره را بدون اذن مالک در تصرف خود نگاه دارد، موجر برای مدت مزبور مستحق اجرت المثل خواهد بود.
اگرچه استیفاء منفعت نکرده باشد و اگر با اجازه مالک در تصرف نگاه دارد، وقتی باید اجرت المثل بدهد که استیفاء منفعت کرده باشد مگر اینکه مالک اجازه داده باشد که مجانا استفاده نماید.
بنابراین بعد از انقضای مدت اجاره دو وضع حقوقی برای مستاجر به وجود خواد آمد:
الف) قبل از مطالبه مالک: مستاجر در حکم امین است و مسوول تلف یا نقصی که از تقصیر او ناشی شده است، نیست و در صورتی باید اجرت المثل بپردازد که استیفاء منفعت کرده باشد.
ب) پس از مطالبه مالک: مستاجر در حکم غاصب است و مسوول تلف یا نقص مال است و بایید اجرت المثل مال را بپردازد ولو اینکه استیفاء منفعت نکرده باشد.
این اجرت المثل، اجرت المثل واقعی است که با توجه به نرخ روز بازار توسط کارشناس محاسبه می شود.